فرشته های خانه ما ویانا و لیانا و هیرمان

گل پسری چهارماهگی تمام کرد رفته پنج ماهگی

1402/9/2 0:24
نویسنده : مامان وحیده
140 بازدید
اشتراک گذاری

نفس مامان واکسن چهارماهگی با دایی حامد و آبجی لیانا زد و آخرین روز دیدار ما با دایی حامد شد  دایی حامد صبح زود به خاطر واکسن آمد خانه ما هیرمان برد واکسن چقدر ناراحت بود می گفت دایی بمیره تو درد نکشی وای خدا یعنی آخرین دیدار با بچه های من بود که چقدر وابسته بود روز شنبه واکسن زد تا روز یکشنبه ماند پیش بچه ها یکشنبه روز آخر بود که از خانه رفت و نیامد تا روز پنجشنبه ساعت ۴ صبح خبر آمد بچه ها من بدون دایی شدن خدایا تو می دانستی بچه ها چقدر وابسته دایی لیانا عصبی شده ویانا فقط گریه میکنه با این درد چطوری کنار بیاییم🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤

 خدارا شکر تب نکرد و واکسن بسلامتی به خیر گذشت .

نفسی خیلی شیرین شده و مامانی و خیلی خیلی آبجی ویانا دوست داره ولی از آبجی لیانا میترسه چون آبجی لیانا هم داد و بیداد زیاد میکنه و جیغ میزنه هم هیرمان بعضی موقع میزنه و مامان وحیده داره روزهای سخت به خاطر نگه داری سه تا بچه که هر کدام توی سن های مختلف و نیازها فرق داره و کمک نداره میگذره ولی در کنارش خیلی شیرین خدا پشت و پناه سه تا کوچولوها خانه باشد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)