روزهای سوختگی لیانا
از درد سوختگی پا شب ها تا صبح ناله میکنی و دل مادر به این روزها می سوزه ولی توی این هفته که پاهای خوشگلت سوخته کارهای جدید یاد گرفتی و ما را خوشحال میکنی مثل بوس کردن حتی اولین بوس بدون اینکه بابایی بوس کنی بابا گفت بوس کن با لبهای خوشگل صدا و ادای بوس در آوردی اصلا بیرون به خاطر کرونا نبرده بودم ولی به خاطر اینکه آرام بشوی چند بار بردیم بیرون الان یاد گرفتی میروی جلوی در خانه یا روسری نشان میدهی که برویم یا می برم حیاط یا جلوی در زنگ میزنی و می خندی و کار جدید دیگه بیا بیا میکنی با دست های خوشگلت و دست زدن بلد بودی ولی الان بیشتر میکنی به اندازه وجودم دوست دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی