فرشته های خانه ما ویانا و لیانا و هیرمان

کارهای لیانا یکسال و دو ماهگی

شب ها تا ساعت ۱ و یا ۲ شب بیدار و وقتی برق خاموش میکنیم شیطنت زیاد میشه و تو راه رو با آبجی بازی و جیغ و قائم موشک بازی میکنند و یاد گرفته که چشم برداره. غذا بدون برنج و گوشت و مرغ نمی خوره آب معدنی می شناسه و یاد گرفته در باز و بسته کند. کلمات که یاد گرفته بابا ماما به ابجی میگه آ دردر. گربه میگه مو.  لباس های ماما از کند میاورد برویم بیرون تو ماشین اصلا طاقت نداره فوق العاده اذیت میکنه و دوست داخل ماشین آهنگ بزاریم برای چند دقیقه با آهنگ سرگرم و بعد شروع میکنه به گریه و اذیت کردن با اسباب بازی بازی نمیکنه؟ بیشتر علاقه به توپ و رفتار و قیافه اش شبیه پسر صبح ها خیلی خوب میخوابه خیلی خیلی شیرین و بانمک و زیاد ا...
21 شهريور 1400

عشق مامان عاشق بیرون

بعدازظهر که میشه دوست داره برویم کوچه فوتبال پسرها و بازی بچه ها را نگاه کند و مامان خوراکی بهر داره کلاسکه مشغول خوراکی بشود و بچه ها را نگاه کند ولی بعدش دوست دارد از کالسکه بیاد بیرون چون هنوز راه رفتن عشقم محکم نشده میترسم تو خیابان راه برود. ...
21 شهريور 1400

یک سال و بیست و روزگی اولین راه رفتن لیانا جونم

لیانا شب عید قربان روز ۲۹ تیر ماه شب ساعت ۱۰ چند بار پشت سر هم حرکت راه رفتن بدون کمک گرفتن از وسایل خانه را انجام داد البته روزهای قبل این کار تکرار میکرد ولی با فاصله کم و دوست داره موقع راه رفتن مامان یا آبجی ویانا از روبروی بشینیم دستهامون بلند کنیم با خنده بگیم لیانا بیا و براش دست بزنیم که چقدر لحظه شیرینی خدراشکر دو تا پای کوچولو داره خانه ما راه میره ...
30 تير 1400

لعنت به کرونا

از ۱۰ تیر خانواده ما کرونا گرفتن اول بابا سعید که یک هفته خانه تحت نظر بود که بعد از درگیر شدن ریه بیمارستان بستری و لیانا بشدت بی قرار پدرش و کرونا لعنتی به بچه ها رحم نکرد آبجی ویانا سه روز از رختخواب بلند شد و فقط استفراغ شدید و تب بالا داشت . لیانا عشق مامان کرونا خفیف گرفته که دو هفته اسهال قطع نشده و فوق العاده عصبی و بهانه گیر شده. مامان وحیده کرونا گوارشی که باید در کنار بیماری خانواده پرستار.  مادر و نقش پدر انجام بدهم و روزهای سخت همچنان ادامه دارد ‌. مامان پروین کرونا به خاطر  دیدن نوه و داماد که نگران بود خودش درگیر شد. دایی حامد به خاطر بچه ها دوری پدر اذیت میشدن آمد دیدن بچه ها ولی خودش کرونا گرفت. لعنت به کرو...
21 تير 1400

اولین تولد لیانا

اولین تولد لیانا رفتیم تیراژه سرزمین عجایب که از قطار سواری خیلی لذت برد جلوی در پاساژ یک آقایی بود که بسیار صدای زیبایی داشت برنامه اجرا میکرد بابا سعید مبلغی پول داد تا آهنگ سفارشی برای لیانا و ویانا خواندند بعد از شهربازی زنگ زدیم خاله و مهسا رفتیم شام بیرون و توی رستوران کیک تولد یک سالگی لیانا گرفتیم و شب خوبی بود به لیانا خوش گذشت. انشااله که دختر ناز مامان خوشبخت و عاقبت بخیر بشود. 
9 تير 1400