مادر فدات بشود که این بلا لعنتی آمد سراغ تو و اولین عید خراب شد. یک روز مانده به عید میخواستیم برویم خرید عید ای کاش که نمی رفتیم بچه ام لخت بود داشت با توپ و سطل آب بازی میکرد بعدش تو اتاق با خواهرش نشسته بودند فلش کارت نگاه میکردند مامان وحیده لباس و فلانی و کالسکه گذاشتم کنار در خانه چند دقیقه رفتم دستشویی خیالم راحت بود بچه پیش خواهرش از دستشویی آمدم بیرون صدای جیغ لیانا می آمد اول فکر کردم افتاده ویانا چیزی نگفت بعدش دیدیم پاش قرمز چشم خورد به فلاکس فهمیدم سوخته پاش کردم زیر آب سرد ولی جیغ میکشید دو تا بیمارستان بردیم گفتن باید بستری بشود بعدش رفتیم بیمارستان سوانح سوختگی پانسمان کرد تاول با سوزن تراکند آمدیم خانه بچه ام خیلی داره اذ...