فرشته های خانه ما ویانا و لیانا و هیرمان

خرید سیسمونی گل دخترم دوم اردیبهشت ۹۹

عزیز دل مادر بی صبرانه منتظرت هستم با کلی نگرانی چون وضعیت مامان وحیده خوب نیست و این ویروس کرونا که خیلی نگران کننده است روزها داره تکراری میشود ولی امید به دیدن تو و آبجی ویانا که با ذوق سرشو روی شکم مامان میزاره برات آهنگ بچه گانه و دالی بازی میکنه داره سپری میشه . دوم اردیبهشت کلی خرید کردیم برای وانیسا جونم خریدهایی که کردیم گهواره؛پتو خرسی خوشگل؛قنداق فرنگی؛بالش خرسی؛خشکن و زیرانداز؛جغجغه که انتخاب ویانا بود تا چند روز بازی میکرد ؛جوراب؛بادی عروسکی ؛ ساک البته لباس های خوشگل آخر اسفند از بهار برات خریدم سه تا لباس غیرحضوری سفارش دادم. انشاااله که خدا نی نی ما را صحیح و سالم نگه داره 
6 ارديبهشت 1399

هفته بیست و یک استراحت مطلق

از درد کمر و دل پیچه و دندان درد واقعا خسته شدم رفتم دکتر استراحت مطلق داد خیلی روزهای سختی و نگران کننده بابت سلامتی بچه . ویروس کرونا. کلافه شدن روزهایی تکراری. انتظار سه ماه کی تمام میشود خدا کمک کند که بعد از گذراندن سختی ها نی نی جونم سالم بدنیا بیاد. الهی آمین خدا عزیزانم را به تو می سپارم.
18 فروردين 1399

لباس های وانیسا جونم

این ها را غیر حضوری خرید کردم سفارش دادم برام فرستادم و لباس پاپیون و چشم نظر با اسم وانیسا برای روز اول بیمارستان انشااله تن نی نی کنم و چند دست دیگه لباس از بهار برای گل دخترم خریدم فعلا خرید لباس کافی اگر هوس نکنم دوباره بخرم ...
11 فروردين 1399

غربالگری دوم ۱۸ هفتگی

قربونت برم عشقم از خاطره سونو ۱۸ هفتگی پشت کرده بودی دکتر نتونست خوب معاینه کند گفت برم ۴۰ دقیقه دیگر بیام بعد از پیاده روی داخل پارک بالاخره از ساعت ۱۰ و نیم صبح که داخل سونوگرافی بودم و شلوغ بود نوبتم شد تا ۱ ظهر سونو طول کشید و ساعت یک و نیم رسیدم اداره  ...
24 اسفند 1398

اسفند ۹۸

ای خدایا هرچه زودتر این ویروس لعنتی کرونا از بین برود خیلی نگران هستم خدا عزیزانم را از همه بلاها دور کنه انشاااله من و نی نی جون مجبور هستم همچنان بروم اداره فقط آبجی ویانا تعطیل. روز ۱۲ اسفند رفتیم لباس بارداری خریدم شکم مامان خیلی بزرگ شده بابا میگه اداره باید چادر سر کنم من. هم اصلا چادر دوست ندارم ولی چاره ای نیست و برای نی نی جونم یکدست لباس خریدم تا اردیبهشت بروم وسایل دختر گلم بخرم .  آبجی ویانا رفته با بابا سعید شهرستان تا دختر عمه ویانا را بیاورد به خاطر تعطیلی مدارس که ویانا تنها نباشد. خدا کند همه چی به خوبی پیش برود.
13 اسفند 1398