فرشته های خانه ما ویانا و لیانا و هیرمان

۲۷ مهر دوباره خدا لیانا را به من داد

1399/7/28 10:33
نویسنده : مامان وحیده
143 بازدید
اشتراک گذاری

نفس مامان گذاشته بودم وسط تخت پوشکش باز بود داشت بازی میکرد مامان وحیده باآبجی داشتند پایین تخت درس کار میکردند یکدفعه لیانا قل خورد و پرت شد پایین تخت من نمیدانم چطوری خودش به سمت پایین تخت کشیده بود یک بار نگاه کردم داشت بازی میکرد و پا میزد وای خدا چه لحظه بدی بود فقط داد میزدم و امام رضا صدا میکردم بچه ام خیلی گریه کرد خداروشکر نه خونریزی داشت نه استفراغ کرد دیگه باید خیلی مراقب باشم شیطون خانم شده جیگر مامان قربون بروم شب من صدا کرد ما گریه میکرد و میگفت ما

خدا یا شکر 

پسندها (2)

نظرات (1)


28 مهر 99 11:43
آخیییییییی!خداروشکر که به خیر گذشت
مامان وحیده
پاسخ
واقعا خداراشکر👌